سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا ! حقایق را چنانکه هست به ما بنمای . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
دوشنبه 90 اسفند 15 , ساعت 4:11 صبح

بنام آفریدگار زیبایی ها

امشب از قلب سحرخیز بهار / گریه ای بشنیدم

گریه ی قرآن بود / بر قلم جاری گشت

و نوشت آنچه نوشت / که «بأیّ ذنب قتلت» پیدا شد

غصه ها در دل داشت / ناله ها در جان داشت

اشکها جاری بود / طفلها ناله کنان / روضه ها می خواندند

و ملائک همه مبهوت غم انگیزترین اشک بهار

ناله سر می دادند

که فلک ناله ی دیگر بشنید / ناله ی طفلی بود

کز عطش می نالید

گوئیا عرش در آن ماتم عظما نالید

و صدایش به جهان ها برسید

خلق بیدار شدند / اشکها جاری گشت

و قتیل العبرات ز عجایب سخنی گفت که عالم بشنید

و به اعجاز بزرگش همگی راه هدایت دیدند

و من عاصی درمانده در این دشت بلا

ره امّید بپیمودم و از نور وجود / به سوی اشک پدیدار شدم

اشک هم می نالید

او که از غربت مولای غریب / غصّه ها در دل داشت

از غم غربت آن روز غدیر

و پیامی دگر از کرب و بلا / بهر آن دین خدا / ز ابی عبدالله

که بر او باد سلامی که شمارش نتوان کرد

که ملائک به طواف حرمش

ناله کنان، گرد و غباری دارند

نینوا ناله ی ماتم دارد

که در آن کرببلا / آب روان قیمت جان شد یارب

که در آن دشت بلا / حنجر اصغر هدف تیر و کمان شد یارب

و پیامش این بود / علی آن یار پیام آور رحمت آمد

دینمان کامل شد

اهل ایمان همگی در ره آزادگی و دینداری / ره او پیمودند

و به سرمنشأ آن چشمه ی امّید رسیدند

که می گفت به آواز جلی سبحان الله



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

 
 
log