بسم ربّ الحسین (علیه السلام)
مرا به سوی کجا می برد خداوندا * نشانهی لب عطشان آن مولا
بگفت با دل و جان این سخن یا رب * رضا به حکم توام پس به رسم ادب
بگو که عمّه بیاید، حسین(ع) بود تنها * فَأنتَ خَیرُ مُصَوِّر، تُعَلِّمُ الأسماء
صدای ناله بپا شد ز آخرین سرباز * پیام فتح و ظفر خواند با راز و نیاز
صلوات الله علی الحسین وأهل بیته وأنصاره
ولعنة الله علی قتلة الحسین وأعدائه
بسم ربّ الحسین (علیه السلام)
در این ماتم سرا از نالهی طفلی سه ساله
بیا بشنو چهها برپا شد اندر آن خرابه
بگفتا ای پدر رویت چرا امشب کبود است
چگونه دشمنت ما را یتیم تو نمودست
ببین بابا مرا، طفلی صغیرم من در این غم
چه گویم از غم این عمّهام زینب ز ماتم
ألا ای سر، به ویران آمدی جانم فدایت
بیا تا گویم اینجا از سفرهایم برایت
از آن کرب و بلا غوغا بپا شد تا به کوفان
سکینه گوید از غمهای آن شام غریبان
بنام آفریدگار زیبایی ها
امشب از قلب سحرخیز بهار / گریه ای بشنیدم
گریه ی قرآن بود / بر قلم جاری گشت
و نوشت آنچه نوشت / که «بأیّ ذنب قتلت» پیدا شد
غصه ها در دل داشت / ناله ها در جان داشت
اشکها جاری بود / طفلها ناله کنان / روضه ها می خواندند
و ملائک همه مبهوت غم انگیزترین اشک بهار
ناله سر می دادند
که فلک ناله ی دیگر بشنید / ناله ی طفلی بود
کز عطش می نالید
گوئیا عرش در آن ماتم عظما نالید
و صدایش به جهان ها برسید
خلق بیدار شدند / اشکها جاری گشت
و قتیل العبرات ز عجایب سخنی گفت که عالم بشنید
و به اعجاز بزرگش همگی راه هدایت دیدند
و من عاصی درمانده در این دشت بلا
ره امّید بپیمودم و از نور وجود / به سوی اشک پدیدار شدم
اشک هم می نالید
او که از غربت مولای غریب / غصّه ها در دل داشت
از غم غربت آن روز غدیر
و پیامی دگر از کرب و بلا / بهر آن دین خدا / ز ابی عبدالله
که بر او باد سلامی که شمارش نتوان کرد
که ملائک به طواف حرمش
ناله کنان، گرد و غباری دارند
نینوا ناله ی ماتم دارد
که در آن کرببلا / آب روان قیمت جان شد یارب
که در آن دشت بلا / حنجر اصغر هدف تیر و کمان شد یارب
و پیامش این بود / علی آن یار پیام آور رحمت آمد
دینمان کامل شد
اهل ایمان همگی در ره آزادگی و دینداری / ره او پیمودند
و به سرمنشأ آن چشمه ی امّید رسیدند
که می گفت به آواز جلی سبحان الله
بسم رب الحسین علیه السلام
داستان کربلا را خواندم و متحوّل گشتم
و تصمیم گرفتم آن را در این وبلاگ بنویسم
«از کربلا تا کربلا»
به یاد فکّه و مجنون، و آن شلمچه گلگون نوشته ام سخنی کز دلم شده بیرون شلمچه کربلا برپاست، شلمچه ناله ها پیداست که او تفسیر کرده عشق رحمان را، همان عشق زرافشان را، نشستم بر روی خاکش و سر بر زانوی غم، در کناری بر روی خاک شهیدان می نوشتم:
عشق تفسیر می گردد، از آن گلهای پرپر گشته ی خونین شنیدم در کنار موجی از غمها، میان خاک و خون فریادشان هر لحظه می گوید: حسین جانم، برای یاریت این جان ناقابل بیاوردم.
به نام خدا
قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
ثلاثة یحبّها الله، قلّة الکلام و قلّة المنام و قلّة الطعام،
ثلاثة یبغضها الله، کثرة الکلام و کثرة المنام و کثرة الطعام
رسول خدا (ص) فرمود:
سه چیز را خدا دوست دارد: کم گفتن، کم خفتن، کم خوردن
سه چیز را خدا دشمن دارد: پر گفتن، پر خفتن و پر خوردن
(اثنی عشریّه / 92)
حدیثی از امام صادق علیه السلام در باب بیم و امید
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ إِنَّ مِمَّا حُفِظَ مِنْ خُطَبِ النَّبِیِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم أَنَّهُ قَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ لَکُمْ مَعَالِمَ فَانْتَهُوا إِلَى مَعَالِمِکُمْ وَ إِنَّ لَکُمْ نِهَایَةً فَانْتَهُوا إِلَى نِهَایَتِکُمْ أَلَا إِنَّ الْمُؤْمِنَ یَعْمَلُ بَیْنَ مَخَافَتَیْنِ بَیْنَ أَجَلٍ قَدْ مَضَى لَا یَدْرِی مَا اللَّهُ صَانِعٌ فِیهِ وَ بَیْنَ أَجَلٍ قَدْ بَقِیَ لَا یَدْرِی مَا اللَّهُ قَاضٍ فِیهِ فَلْیَأْخُذِ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ مِنْ نَفْسِهِ لِنَفْسِهِ وَ مِنْ دُنْیَاهُ لآِخِرَتِهِ وَ فِی الشَّبِیبَةِ قَبْلَ الْکِبَرِ وَ فِی الْحَیَاةِ قَبْلَ الْمَمَاتِ فَوَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ مَا بَعْدَ الدُّنْیَا مِنْ مُسْتَعْتَبٍ وَ مَا بَعْدَهَا مِنْ دَارٍ إِلَّا الْجَنَّةُ أَوِ النَّار (1)
شنیدم ابو عبد اللَّه صادق (ع) مىگفت: از خطبههاى رسول خدا که در حفظ مانده این است: «اى مردم! براى شما نشانههائى نصب شده است، از نشانهها رهیاب شوید. براى این راه، پایانى مقرر است، تا پایان به راه مقرر ادامه دهید. بدانید که مؤمن از گذشته و آینده خود در بیم است: از کردار گذشته خود در بیم است که نمىداند خداوند در باره آن چه تصمیمى خواهد گرفت. و از کردار آینده خود در بیم است که نمىداند داورى خدا در باره بد و خوب آن چه خواهد بود. پس چه بهتر که مؤمن از تاب و توان بدن به سود جان کامیاب شود و از دنیاى خود به نفع آخرت بهره گیرد. در جوانى قبل از پیرى و در زندگى قبل از مرگ زاد سفر را تهیه بیند. سوگند به آن خدائى که جان محمد در دست او است، با رسیدن مرگ، فرصت معذرتخواهى از دست مىرود. بعد از مرگ، تنها دو راه در پیش دارید: یا راه بهشت و یا راه دوزخ. (2)
(1) الکافی: ج 2؛ ص: 70؛ باب الخوف و الرجاء
(2) گزیده کافى؛ ج1؛ ص162؛ باب بیم و امید
پیام شهید درباره وحدت و خنثی سازی توطئه استکبار
«از برادران و خواهران می خواهم که این نهضت را حفظ کنید و در راه صدور آن از هیچ کوششی دریغ نکنید و مگذارید بار دیگر دست جنایتکاران شرق و غرب در شما مسلّط گردد و خونهای هزاران شهید از دست برود. در نمازهای جماعت و جمعه با جدّیّت شرکت کنید. با وحدت و اطاعت از مقام رهبری و پیروی از دستورات اسلام و پاسداری جدّی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن توطئه های استکبار را خنثی و نقش بر آب کنید» (بخشی از وصیّت نامه شهید مرتضی بهرامیان)
باسمه تعالی
قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم:
لا فقر اشدّ من الجهل و لا مال اعود من العقل
هیچ فقری بدتر از جهل نمی باشد
و هیچ سرمایه ای پرفایده تر از عقل نمی باشد.
بحار الانوار؛ جلد 1؛ صفحه ی 94
پیامی از شهید سیّد محسن میر جلیلی
نظم را در امور خویش برقرار سازید
بسم ربّ الحسین علیه السلام
عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ هَبَطَ جَبْرَئِیلُ عَلَى آدَمَ ع فَقَالَ یَا آدَمُ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أُخَیِّرَکَ وَاحِدَةً مِنْ ثَلَاثٍ فَاخْتَرْهَا وَ دَعِ اثْنَتَیْنِ فَقَالَ لَهُ آدَمُ یَا جَبْرَئِیلُ وَ مَا الثَّلَاثُ فَقَالَ الْعَقْلُ وَ الْحَیَاءُ وَ الدِّینُ فَقَالَ آدَمُ إِنِّی قَدِ اخْتَرْتُ الْعَقْلَ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ لِلْحَیَاءِ وَ الدِّینِ انْصَرِفَا وَ دَعَاهُ فَقَالا یَا جَبْرَئِیلُ إِنَّا أُمِرْنَا أَنْ نَکُونَ مَعَ الْعَقْلِ حَیْثُ کَانَ قَالَ فَشَأْنَکُمَا وَ عَرَج(1)
اصبغ بن نباته از على علیه السلام روایت میکند که جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت: اى آدم من مأمور شدهام که ترا در انتخاب یکى از سه چیز مخیر سازم پس یکى را برگزین و دوتا را واگذار. آدم گفت چیست آن سه چیز؟ گفت: عقل و حیاء و دین، آدم گفت: عقل را برگزیدم، جبرئیل بحیاء و دین گفت شما بازگردید و او را واگذارید، آن دو گفتند اى جبرئیل ما مأموریم هرجا که عقل باشد با او باشیم. گفت خود دانید و بالا رفت.(2)
شرح:
از مجموع این روایت چنین استفاده مىشود که عقل باحیاء و دین لازم و ملزومند و از یک دیگر جدا نشوند پس خداوند بهر کس عقل عنایت کند حیاء و دین هم عنایت کرده است و کسیرا که باحیاء و متدین یافتیم باید او را عاقل هم بدانیم.
(1) الکافی؛ ج1؛ ص 10؛ کتاب العقل و الجهل
(2) اصول کافى؛ ترجمه مصطفوى ج 1؛ ص 11
بنام خداوند جان آفرین * حکیم سخن در زبان آفرین
دیلمی در ارشادالقلوب روایت نموده که حارث اعور گوید:
همراه با حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) سیر می نمودم
تا در «حیره» به دیر نصاری برخوردیم
و از آن دیر صدای ناقوس بلند بود،
حضرت فرمود: ای حارث آیا می دانی که ناقوس چه می گوید؟
عرض کردم: خدا و رسولش و ابن عمّ رسولش داناترند.
فرمود: ناقوس مَثَل دنیا و خرابی آن را می سراید.
سپس از زبان ناقوس این اشعار را خواند:
لا اله الا الله حقّا حقّا صدقا صدقا
«معبودی به حق و شایسته ی پرستش جز خدا نیست،
این را به حق و راستی می گویم»
انّ الدنیا قد غرّتنا واشتغلتنا واستهوتنا
«براستی که دنیا ما را فریفت و ما را به خود سرگرم نمود
و ما را سرگشته و مدهوش گرداند»
یابن الدنیا مهلا مهلا یابن الدنیا دقّا دقّا
«ای فرزند دنیا آرام باش آرام،
ای فرزند دنیا (در کار خود) دقیق شو دقّتی»
یابن الدنیا جمعا جمعا تفنی الدنیا قرنا قرنا
«ای فرزند دنیا (کردار نیک) گردآوری کن، گردآوردنی.
دنیا سپری می شود پیوسته پیوسته»
ما من یوم یمضی عنّا الا اوهی رکنا منّا
«هیچ روزی از عمر ما نمی گذرد
جز اینکه پایه و رکنی از ما را سست می گرداند»
قد ضیّعنا دارا تبقی واستوطنّا دارا تفنی
«ما سرایی را که باقی است ضایع نمودیم
و سرای فانی را وطن و جایگاه خویش ساختیم»
لسنا ندری ما فرّطنا الا یوما ما قد مِتنا
«ما آنچه را در آن کوتاهی نموده ایم نمی دانیم
مگر روزی که چهره در نقاب خاک کشیم»
حارث گوید عرض کردم: ای امیر مؤمنان
آیا نصاری تفسیر صدای ناقوس را اینگونه که فرمودید می دانند؟
حضرت فرمود:
اگر می دانستند مسیح (علیه السلام) را به عنوان اله بر نمی گزیدند.
حارث گوید: فردای آن روز من به نزد دیرانی رفتم و گفتم:
به حق حضرت مسیح (علیه السلام)
همانگونه که ناقوس را می نواختی به صدا در آور
و او چنین کرد و من تفسیر آن را آنگونه که آموخته بودم گفتم.
تا به پایان اشعار رسیدم دیرانی سوگند داد
که به پیامبرتان سوگند می دهم
که چه کسی این تفسیر را برایت گفته،
گفتم همان مردی که دیروز همراه من بود.
گفت: آیا بین او و پیامبرتان خویشاوندی است
گفتم: آری او پسر عموی اوست
گفت: سوگند می خورم که این را از پیامبرتان شنیده
و اسلام آورد و سپس گفت: من در تورات خوانده ام که
پیامبر آخر زمان صدای ناقوس را تفسیر می کند(1)
مطلب مرتبط
شاعران شیعه
(1) ارشاد القلوب؛ ص 373
بسم الله الرحمان الرحیم
*حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) گاه مشتاقانه از زمان ظهور آخرین حجّت خدا صحبت میکند
و به حال کسانی که آن زمان را درک میکنند، رشک میبرد و میفرماید:
فطوبی لمن أدرک ذلک الزّمان.(1)
خوشا به حال کسی که آن زمان را دریابد.
گاه نیز عاشقانه آرزوی درک زمان آن حضرت را میکند و میفرماید:
و لو أدرکته لخدمته أیّام حیاتی. (2)
اگر زمان [ظهور] او را درک میکردم همة عمرم را در خدمتش میگذراندم.
و گاه با مشاهدة شرایط غیبت آن حضرت از خود بی خود شده و سیل اشک از دیدگان جاری میسازد:
«سُدَیر صیرفی» میگوید:
به همراه «مفضّل»، «ابوبصیر» و «ابان» خدمت امام صادق(ع) رسیدیم
و دیدیم که آن حضرت بر روی خاکها نشسته جامهای خیبری، بییقه و آستین کوتاه بر تن کرده
و همانند مادر فرزند مرده در حال گریه و زاری است.
سراسر وجود او را حزن و اندوه فرا گرفته بود؛
آثار غم و اندوه در صورتش ظاهر گشته بود؛ رنگ چهرة او به کلّی دگرگون شده بود،
سیل اشک از دل پر خون و قلب پر التهاب او برخاسته بود و بر گونههایش فرو میریخت
و در این حال این گونه زمزمه میکرد:
سیّدی غیبتک نفت رقادی و ضیّقت علیّ مهادی، و ابتزّت منّی راحة فؤادی...
ای آقا و سرور من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده،
عرصه را بر من تنگ نموده و آسایش و آرامش را از قلبم گرفته است.
سدیر میگوید:
هنگامی که امام صادق(ع) را این چنین پریشان دیدیم، دلهایمان آتش گرفت
و هوش از سرمان پرید که چه مصیبت جانکاهی برای حجّت خدا روی داده و چه فاجعة اسفباری بر او وارد شده است.
عرض کردیم:
ای فرزند بهترین خلایق! چه حادثهای بر شما روی آورده که این چنین سیل اشک از دیدگانتان فرو میریزد
و اشک چون باران بهاری بر چهرهتان سرازیر میشود؟
چه فاجعهای شما را این چنین بر سوک نشانده است؟
امام صادق(ع) چون بید لرزید و نفسهای مبارکش به شماره افتاد،
آنگاه آهی عمیق به پهنای قفسة سینه از اعماق دل برکشید و به ما روی کرد و فرمود:
صبح امروز کتاب «جَفر» را نگاه میکردم
و آن کتابی است که همة مسائل مربوط به مرگ و میرها، بلاها و حوادث را تا پایان جهان در بر دارد.
این کتاب را خداوند به پیامبر خویش و پیشوایان معصوم از تبار او اختصاص داده است.
در این کتاب، تولد، غیبت، درازی غیبت و دیرزیستی قائم ما و گرفتاری باورداران در آن زمان،
راه یافتن شکّ و تردید در دل مردم در اثر طول غیبت
و مرتد شدن غالب مردم از آیین مقدّس اسلام را خواندم
و دیدم که چگونه رشتة ولایت را که خداوند در گردن هر انسانی قرار داده است، میگسلند و از زمرة اسلام بیرون میروند،
دلم به حال مردم آن زمان سوخت
و امواج غم و اندوه بر پیکرم فرو ریخت. (3)
دعای شریف ندبه که از امام صادق(ع) نقل شده است،
شاهد دیگری بر سوز و گداز آن حضرت در غیبت و فراق قائم آل محمد(ع) و منجی موعود جهان اسلام است.
در پایان جا دارد از خود بپرسیم
آیا ذرّهای از آن سوز و گداز و اندوه فراق که در قلبهای همة معصومان به ویژه امام صادق(ع) بوده است
تا آنجا که خواب و آرامش را از آنها میربوده و زندگی را بر آنها دشوار میساخته است، در دل ما وجود دارد؟
آیا هیچ شده است که در خلوت خود بر فتنهها، مصیبتها، انحرافها و... که در زمان غیبت گریبانگیر اهل ایمان میشود، گریه کنیم؟
آیا تاکنون اتفاق افتاده است که با همة وجود سنگینی مصیبت غیبت را درک کنیم
و در نبود امام زمانمان از ته دل ناله سر دهیم؛ نالة مادری که عزیز خود را از دست داده است؟
برگرفته از:
ماهنامه موعود شماره 81
پینوشتها:
* برای مطالعة نمونههایی از ندبههای پیشوایان معصوم در فراق امام مهدی(ع) ر ک: مهدیپور، علی اکبر، با دعای ندبه در پگاه جمعه، صص 13 ـ 27.
1. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 51، ص 144.
2. نعمانی، ابن ابی زینب محمّد بن ابراهیم، کتاب الغیبة، ص 245.
3. طوسی، محمّد بن حسن، کتاب الغیبة، ص 167.
www.alvadossadegh.com
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ماتم سرا
چشمه ی امید
از کربلا تا کربلا
آنچه خدا دوست دارد
حدیثی درباره ی بیم و امید
حدیثی درباره ی عقل و جهل و پیامی درباره ی نظم
حدیثی درباره ی عقل
ناقوس چه می گوید؟
ناله های امام صادق (علیه السلام)
ماه مبارک رمضان
بنیانهای فتنه ی دجّال
دانش و غربت مولا علی علیه السلام
سری جدید مستند بسیار مهم و تأثیر گذار شاخص
مستند بسیار بسیار مهم و خوب شاخص
[همه عناوین(40)]